چقد بو کردم هرشب پیرهناتو
که با عطر تنت آروم شه دردم
چقد هر شب بجای شونه ی تو
نشستم رو لباست گریه کردم
خودم میگم به عطرت به اتاقت
به دائم دیدنت بد عادتم کن
خودم میگم به حد مرگ خستم
دارم دیونه میشم راحتم کن
از این بارون از این کوچه از این آهنگ بیزارم
از این که تو رهام کردی ولی بازم دوست دارم
از این احساس که یه دنیاست ولی واسه تو بی معناست
از این قلبی که له کردیش ولی بازم تورو میخواد
دلم خستست از این بغضی که دائم با خودم دارم
دوست دارم ولی بی تو از این احساس بیزارم
تو دل سنگی تو بی رحمی تو این درد و نمیفهمی
تو این حالی که من دارم تو با تقدیر هم سهمید
وقتی غصه می خوری دلم می گیره بد جوری بیتابه
وقتی می بینم یه قطره اشک تو چشاته چشام بی خوابه
دنبال تو و همون عشق قدیممون دارم می گردم
تو که نیستی دل به همون خاطره های خوبمون می بندم
بخند تا همه دنیا رو من بخنده
مسیر غصه و غم نبودتو رو من ببنده
بخند تا دنیای من قشنگ تر بشه
فاصله ی بین من و تو ازین که هست کمتر بشه
میرسیم به آرزوهایی که کنار همدیگه ساختیم
ما تو اوج سختیای زندگیمون بهم دل باختیم
وقتی که میبینمت تورو پیش روم حتی یک لحظه
وقتی آرومی به هر چی دل خوشی دارم واسم می ارزه
بخند تا همه دنیا رو من بخنده
مسیر غصه و غم نبودتو رو من ببنده
بخند تا دنیای من قشنگ تر بشه
فاصله ی بین من و تو ازین که هست کمتر بشه
Dünyadaki en güzel seyi sana vermek isterdim ama seni sana veremem Ki
توی دنیا زیباترین چیز رو دلم می خواست بهت هدیه بدم اما حیف که تو رو نمی تونم به خودت هدیه بدم چون تو بهترینی
Dünyada 2 renk gül olsun,biri kırmızı digeri beyaz,sen beni unutursan kirmizilar solsun,ben seni unutursam beyazlar kefenim olsun
تو دنیا دو رنگ گل وجود داشته باشد یگی قرمزودیگری سفید اگه تو فراموشم کردی قرمز ها پژمرده وپر پر بشن واگه من تو رو فراموش کردم سفید ها کفنم شوند
Güllerin Hepsi Güzeldir Ama Senin Kadar Degil, Seni Herkes Sever Ama benim Kadar Degil
همه گها زیبا هستن اما نه به اندازه تو، تو رو هر کسی دوست داره اما نه به اندازه من
اشکامو هدیه می کنم به جداده ی جداییمون
به التماسه اخرم دو واژهیه نرو بمون
اشکامو هدیه می کنم به رفتنت بدونه من
به تلخیه این واقعه حادثه ی جدا شدن
اشکامو هدیه می کنم به قابه عکسه رو به روم
قطره به قطره می چکم تا بشکنه بغض تو گلوم
حس می کنم بی اختیار این همه عکس و یادگار
حریفه رفتنت نشدن می ری به رسمه روزگار
اشکامو هدیه میکنم به این ترانه این صدا
به این که تو اوله راه قصه رسید به انتها
حس میکنم بی اختیار این همه عکس و یادگار
حریفه رفتنت نشن میری به رسم روزگار
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد
مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید
بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ
جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید
روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد
روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت
********************************************
تو رو می خواست ...
سرم رو کردم زیر بالشت
آروم به دلم گفتم خــــــــــــفه شـــــــــــو
گذشته دوره دموکراسی
میزنم لهـــت میکنم
چَنْــــد بــــَرْگ را تو وَرَق خواهی زَد
مابقی را قِســــمَت . . . . . .
بعضی وقتا سکوت میکنی
چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرفی بزنی
بعضی وقتا سکوت میکنی
چون واقعآ حرفی واسه گفتن نداری ...
گاه سکوت یه اعتراضه
گاهی هم انتظار ...
اما بیشتر وقتا سکوت واسه اینه که
هیچ کلمه ای نمیتونه غمی رو که
تووجودت داری توصیف کنه...
رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی
شکست شیشه غمها،شد روزگارم مثل آن روزها،روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم،
مگر اینکه این روزها تنها از درد دلتنگی بنالم!
ناله های من نیز همراه با نفسهای دلتنگیست
این حال و هوایی که در من میبینی همیشگیست،
همین یک ذره غباری هم که بر روی دلم نشسته از خستگی لحظه های دوریست.
نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه مثل پرنده در آسمانها ،
من تو را بی رویا ،همینجادر کنار خودم میبینم،
که نشسته ای بر روی پاهایم، خیلی خوب فهمیده ای که چقدر دوستت دارم
من تو را دارم ،فقط تو را
تا به حال دیده بودی دیوانه ای همچو من را؟
چند لحظه به وسعت تمام لحظه ها، نگاهت میکنم و همین میشود که من تو را حس میکنم
یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و درونم را از عطر حضور عاشقانه ات پر کرده
تویی قبله راز و نیازهایم ، دستانت را به من سپرده ای و گرم شده دستهایم…
تو اینجا هستی و من همانجا ، احساس میکنی تپشهای قلب من را؟
یک عمر ، یک دنیا احساس را بر روی دوشم میکشانم تا برسم به جایی که هنوز هم خستگی در تنم نباشد ، آنقدر عاشق باشم که هنوز همه وجودم گرم باشد ، تو در قلبم باشی و من دیوانه ات باشم.
تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین است…
میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی است…..
اگــــَر میدآنی دَر دُنیـآ کــَسی هست که بـآ دیدَنــَش…
رَنگ رُخســآرَت تغیـــیر میکنــَد،
و صــِدای قــَلبـَت اَبرویــَت رابه تــآراج میبــَرد،
مــهـم نیــست که او مـآل تــو بــآشــَد…
مــهــِم این است که فـــَقــَط بــــآشـَد،
زِندگی کــُند،
لــِذَت ببرَد…
و نــَفــَس بـــکشـد
مے گوينـد قِسمتـــ نيستـــ حِکمَتـــ استـــ
خدايـا...
مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ
امـا تـو معنےِ طاقَتــــ را مے دانـی ... مـَگــَر نــه ؟؟؟
هر گاه صدای جديدی سلام ميكند تپش قلب می گيرم!!
من ديگر كشش خدا حافظی ندارم
مرا ببخش كه جواب سلامت را نمی دهم..!!
سالها...
پنهانت کرده بودم
در سبزینه آن گیاهی که در
کالی احساسم روئیده بود
احساسم را کشتم
در هیاهوی نوبری بلوغ
و دچارت شدم در ناهوشیاری تنم
خواستنم ریشه در ابدیت داشت
سالها...
من ندانستم تو
عشق از " گلشن امروز " میخواهی
و بودن از " خوشه الان " میچینی...
من مورچه ای را مسخره می کردم که سال ها عاشق یک
تفاله چایی بود....
خودم را فراموش کردم که زمانی عاشق آشغالی بودم که
فکرمی کردم آدم است....
اما گاهی نمی دانی چه بگویی !.!.!
گاهی فقط باید رفت ...
چیزی شبیه کم آوردن !!!
دیـــروز ، همیـــن حوالـــی
زلـــزله ای آمــد…
حـالا همـه حـالـمــ را می پـرسند !!!
بـی خـبـر از اینـ ـکـه ” مــن”
بـه ایـن لـرزیـدنـهـا
سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـرده امـــ…
بـه لـرزشـهای شـدید شـانه هایـمــــ
و تـرکــــهای عمــیــق قــلــبــمـــ…
امـّـا هنـوز "خـــوبــم" !!!